این یادداشت در روزنامه اعتماد، شماره 5235، 29 خرداد 1401 چاپ شده است. نسخهای که در ادامه میآید نسخۀ کامل یادداشت است که بنا بر ملاحظاتی سروشاخش را برای انتشار چیدهام. بالاخره خواندن یادداشت در وبلاگِ نویسنده باید چیزی افزون داشته باشد دیگر.آیا
کتاب هم به سیاهۀ دراز اقلام تجملی افزوده شده است؟
اگر کتاب هم
نتوان خرید...کتاب همیشه ارزانترین قلم از اقلامِ خریدنی برای کتابخوانها بود، حتی در عصر پالئوزوئیک یا دیرینهزیستی، ببخشید، اصلاح میکنم: ده پانزده سال پیش! اگر شما 10 هزار تومان وجه پرارزشِ مملکت را در جیبِ پینهبسته میگذاشتید، با تبسمی ترد بر لبهای داغمهبسته، یک یا دو جلد کتابِ ارزنده میخریدید. میتوان از پس آن «اگر» قصهها کرد. چنین واژۀ توداری است این اگر! اینها را از خاطراتِ شنیدۀ نیاکانمان نقل میکنم که قرنها پیش، یعنی حدود سالهای 1385 هجری شمسی میزیستهاند.حال 10 هزار تومان توی جیبِ شرمندۀ خود بگذارید و بروید به نمایشگاهِ بزرگِ کتابِ تهران در سال 1401. با نهایت احترام، احتمالا تف هم کف دستتان نیندازند. بیایید جریان را قدری وارونه کنیم. موقرانه به نمایشگاه کتاب بروید و دو جلد کتابِ ارزنده بخرید. جیبتان چه میگوید؟! آیا همچون مرغِ سحر ناله سر میکند؟ اصلا مرغی درون جیبتان هست یا شپش در آن منیژه خانوم است. اگر نیازمند کمک مالی بودید، کافی است هشتگ کمک به نیازمندانِ کتاب را زیر آخرین پست اینستاگرامتان درج کنید تا به چشم برهم زدنی، در واکنشی فوری و انقلابی به دستِ متعهدینِ همرسانی در خانهها برسد و طاقچۀ کمکتابِ کتابخوانانِ مظلومْ مجازاً پربرکت شود.مزاجتان مزهدار شد؟! این یادداشت غر زدنِ طنزآلوده نیست، این ترسیم کردنِ گیوتینْ در شمایلِ فریادگرِ ک از شعرهایم!...
ما را در سایت از شعرهایم! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : falakhanedoran بازدید : 87 تاريخ : پنجشنبه 23 تير 1401 ساعت: 11:19